مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
زان لحظه که بر نام حسن جان نظر افتاد از چهـرۀ فـرسـودۀ من پـرده بر افتاد از بس که درخشان بُوَد این نام در افلاک انگـار که در عـرش معـلّی قمر افتاد زیباییِ محـض است جمال عَـلَویـیَش از شهد دو لبهاش بهـای شکر افتاد اولاد علی تک تکشان باب مـرادنـد امـا گـذر من به حـسـن بیـشـتر افـتاد وقتی که حسن هست نیازی به کسی نیست افسار نبـردی به دو دستـش اگر افتاد چون جنگ جمل محشر کبری بدهد رخ از ضربۀ تیـغـش شتر حـیـلهگر افتاد او مرجع درد است مقـاتل همه گفتند از مـادر او پیـش نگـاهـش ثـمر افتاد از ضرب لگد بود حسن دید که ناگاه روی تن مـادر وسـط شـعـله در افتاد تنهـاش گـذاریـد به غـمهـاش بـسوزد این زهر دگر چیست به جان جگر افتاد؟ این قوم لعـین رحم نکردند به نعشش روی بدنـش تیـر به جـای سـپـر افتاد در کـربـبلا قـصّه ولی طور دگر شد بر سـیـنـۀ عـریـان بـرادر تـبـر افـتاد |